---------------------
v تا
v حالا
v از
v این
v ارتفاع
v سقوط
v کردین؟
v یا
v از
v سه
v برابرش؟
v از
v چهل و هشت
v برابرش
v چطور؟
َ/|ً
l
َ/[])َ
--------------------O---------------------
داشت به « گریه » فکر می کرد.
دلش خیلی « پر » بود...خیلی زیاد.
شنیده بود که گریه آدمو « سبک » می کنه...سبکِ سبک.
پس نشست، « گوله گوله » اشک ریخت، اشک، همه جا اشک، همیشه ی خدا اشک. یه دریا اشک، یه جنگل اشک.
آخه مگه چگالی اشک چقدره؟ منظورم اینه که آدم چقدر باید اشک بریزه تا مثلا ۱ کیلو « درد » سبک بشه؟ یا ۵/۲ کیلو « غم » ؟
خب بگذریم...چه اهمیتی داره ؟
حالا داره به تبلیغات روی درِ خونه شون فکر می کنه: « تخلیه چاه » !
هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگنندد نمک!