تکه هایی از روحی بزرگ

Vincent Van Goghمن می توانم بدون مذهب، زندگی و نقاشی را خیلی خوب پیش ببرم ولی نمی توانم بدون وجود چیزی که بزرگتر از خود من است، زندگی من است، یعنی نیروی آفرینش، سر کنم.

ممکن است آتشی بلند در روح ما زبانه بکشد. با این حال هرگز هیچ کس پیش نمی آید تا با آتش آن خود را گرم کند. و رهگذران تنها ستونی از دود را می بینند که از لوله بخاری بیرون می آید و بی اعتنا سر خود می گیرند.

« تئو » * می دانم که هنگام ترک « سین »**  خیالم از بابت او آسوده نخواهد بود. نگرانم، می دانم که او تنها وقتی بیدار خواهد شد که کار از کار گذشته است، و می دانم که فقط وقتی برای به چنگ آوردن چیزی ساده تر و ناب تر اشتیاقی سوزان دارد که لحظه مناسب از دست رفته است... باید پیش بروم وگرنه من هم بی آنکه چیزی نصیبم شود در منجلاب فرو خواهم رفت.

* برادر ونسان ون گوگ.   ** دومین معشوقه ونسان. زنی که شوهرش با ۲ بچه ترکش کرد و او هم به الکل و روسپی گری روی آورد.

بخش هایی از نامه های ونسان ون گوگ به برادرش تئو. ( از کتاب « زندگی و هنر وان گوگ » نوشته « پیر کابان ». )

بدون عنوان

گاهی وقتها هستیم ، به هوای اینکه که برویم ...

به همین سادگی!