قیلوله

عناوین یادداشت‌ها

  • داستان مسخره چهارشنبه 5 فروردین 1388 02:07
    داستان اون 2 خط موازی رو شنیدین؟ و نتیجه گیری مسخره اش رو؟ (ضمن احترام به حسین منزوی که البته نتیجه گیری متعلق به او نیست احتمالا) : " 2 خط موازی هیچ گاه به هم نمی رسند ، مگر اینکه یکی برای رسیدن به دیگری بشکند " ! خط بیچاره! می خواست به قدری بزرگ باشد که حتی در افق دریاها و پهنای کویرها هم جای نگیرد... اما...
  • تکه هایی از روحی بزرگ ۲ سه‌شنبه 15 خرداد 1386 16:14
    « زمستان ۱۸۸۶ برف می بارید، زمستان سر رسیده بود. نمی خواهم وادارتان کنم این برف را با کفن سفید مقایسه کنید، ساده می گویم برف بود. بینوایان در رنج و محنت بودند و توانگران در بی خبری. در این روز برفی در خیابان لپیک شهر نیکنام ما پاریس، مردم پیاده بیش از حد معمول شتاب می کردند و علاقه ای به عیاشی و ولگردی نداشتند. در آن...
  • لُنگ ها برای که انداخته می شوند؟ چهارشنبه 2 خرداد 1386 10:23
    خبر: با مساعدت مسئولان ، دعای خیر مردم و همت و غیرت اینجانب ، نسل سوسک ها خونه آجری منقرض و به درک واصل گردیدند. بگذریم... ۴شنبه ۲۶ اردیبهشت ۸۶ ، فینال جام یوفا سویا - اسپانول : اپیزود اول - توپ با ضربه لوییز فابیانو به بیرون میره. ( گزارشگر: یک ضربه خطرناک از دانیل (!) ) اپیزود دوم - دوربین روی چهره لوییز فابیانو زوم...
  • سوسک ها سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1386 09:15
    خبر : چند روزه که سوسک ها از یک روزنه (که من نمی دونم کجاست) به خونه دانشجوییه کوچیک من هجوم آوردن. نتیجه : تکرار تاریخ در قالب های مختلف، همیشه رنج آوره...!
  • دیالوگ سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1386 10:02
    ۱. فلان خبر نگار از فلان مربی فلان تیم والیبال : - آقای فلانی، چرا ۵-۴ هفته ی پشت سر هم باختین؟ - والاّ چون بچه ها روحیه نداشتن. - چرا روحیه نداشتن؟ - والاّ چون چند هفته س داریم می بازیم! ۲. فلان راننده تاکسی از فلان مسافر در مسیر فلان جا تا فلان جا : - آقا ببخشید، این فناوری اطلاعات که میگن یعنی چی؟ - والاّ همون...
  • بهار مبارک! چهارشنبه 1 فروردین 1386 00:45
    چی بگم؟! فعلا امیدوارم سال نو برای شما خوانندگان و نخوانندگان، نظر دهندگان و حتی نظر ندهندگان‌ عزیز مبارک و توأم با موفقیت باشه، تا بعد!
  • تکه هایی از روحی بزرگ شنبه 19 اسفند 1385 13:52
    من می توانم بدون مذهب، زندگی و نقاشی را خیلی خوب پیش ببرم ولی نمی توانم بدون وجود چیزی که بزرگتر از خود من است، زندگی من است، یعنی نیروی آفرینش، سر کنم. ممکن است آتشی بلند در روح ما زبانه بکشد. با این حال هرگز هیچ کس پیش نمی آید تا با آتش آن خود را گرم کند. و رهگذران تنها ستونی از دود را می بینند که از لوله بخاری...
  • بدون عنوان چهارشنبه 9 اسفند 1385 09:56
    گاهی وقتها هستیم ، به هوای اینکه که برویم ... به همین سادگی!
  • قطره قطره ... سه‌شنبه 24 بهمن 1385 21:35
    ظرفیت کاسه صبر من ۲ لیتر می باشد ، و اگر در طی ۶ سال گذشته روزی ۱ قطره به آن اضافه شده باشد ، و حجم هر قطره ۲۰ میلی لیتر باشد ، حدودا تا به حال باید ۲۲ بار لبریز شده باشد ... که نشده. . . . نتیجه اینکه ، کاسه صبر من سوراخ است!
  • تکامل یا ... زوال؟ شنبه 21 بهمن 1385 00:48
    بچه ها پای سرسره میتونن‌ :‌ ۱. ۶۰۰بار بالا برن و پایین بیان ، لذت ببرن ، مجددا تلاش کنن و خسته نشن. ۲. جاشون رو به کسی که کوچیکتر از خودشونه بدن. ۳. چند دقیقه ای رو صبر کنن برای اونی که بالا رفتن سختشه یا اونی که از پایین اومدن می ترسه و کمکشون کنن. ۴. بغض کنن از کسی که هلشون می ده و ۱دقیقه بعد با کمال میل اجازه بدن...
  • تبلیغات ۱ شنبه 7 بهمن 1385 17:06
    آگهی تناسب اندام : * بدون عمل جراحی، * بدون درد جسمانی ( فقط کمی سردرد و یه کم گر گرفتگی دایمی )، * همراه با مربیان و اساتید مجرب، * تضمینی. افزایش قد بوسیله « کشمکش » های درونی ... کاهش وزن با « خودخوری» . ۱۰۰ ٪ رایگان. انجمن مازوخیست های خاموش!
  • بازگشت تنبل خان! جمعه 29 دی 1385 10:38
    معمای سخت : تفاوت بعضی از انسان ها با خوک چیست؟ پاسخ معمای سخت : برخی از انسان ها دچار « خود خوری » می شوند ولی خوک ها همیشه به « از خود خوری » مبتلا هستند! معمای سخت انحرافدار (!) : تفاوت بعضی دیگر از انسان ها با خوک چیست؟ پاسخ معمای سخت انحرافدار : فرقی ندارند!
  • ایول! شنبه 18 شهریور 1385 11:36
    خلاصه ۱۴ خبر : ۱۷ نفر در اثر انفجار بمب در عراق، ۲۸ نفر توی مرز لبنان و اسراییل، ۱۶ نفر طی حادثه گروگانگیری، ۴۴ نفر در نتیجه سقوط هواپیما، ۲۱ نفر در اثر برخورد اتوبوس و کامیون، ۹ نفر به علت غرق شدن زیر دریایی، ۶۴ نفر در نتیجه برخورد دوچرخه با تراکتور، ۱۷۶ نفر از گرسنگی، ۲۴۶ نفر به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر، ۱۸ نفر...
  • سقوط پنج‌شنبه 19 مرداد 1385 10:36
    --------------------- v تا v حالا v از v این v ارتفاع v سقوط v کردین؟ v یا v از v سه v برابرش؟ v از v چهل و هشت v برابرش v چطور؟ َ/|ً l َ/[ ]‌‌)َ --------------------O---------------------
  • آدم سبک چهارشنبه 4 مرداد 1385 22:13
    داشت به « گریه » فکر می کرد. دلش خیلی « پر » بود...خیلی زیاد. شنیده بود که گریه آدمو « سبک » می کنه...سبکِ سبک. پس نشست، « گوله گوله » اشک ریخت، اشک، همه جا اشک، همیشه ی خدا اشک. یه دریا اشک، یه جنگل اشک. آخه مگه چگالی اشک چقدره؟ منظورم اینه که آدم چقدر باید اشک بریزه تا مثلا ۱ کیلو « درد » سبک بشه؟ یا ۵/۲ کیلو « غم »...
  • یکی بود یکی نبود جمعه 23 تیر 1385 21:51
    یکی بود یکی نبود، هر چند آنقدری نبود که اساسا بتوان گفت «بود» ... درست که بودنش همواره به نخی ( که نه، به مویی ) بند بود ... قبول که «بودن» همیشه ترسناک تر از «نبودن» است ( همانطور که«داشتن» هراسناک تر از«نداشتن» ) ... اما به هر حال یکی بود ... و حالا که «یکی نبود» حکم می راند، مبارک آنهایی که حس خوبِ «داشتن» برایشان...